1. رفیقم زنگ زده میگه یه ۱۵ میلیون دستی داری به من بدی؟ یا نمیدونه ۱۵ میلیون چقدره یا نمیدونه پول دستی چیه یا اشتباه زنگ زده به من.
2. ما بیسوادا تنها چیزی که از دانشگاه میدونیم اینه که دو نفر به هم تنه میزنن جزوه های اون یکی طرف میریزه و این یکی طرف جمعشون میکنه و گیلیلیلی.
3. خسته و کوفته میای خونه یه ساعت باید توضیح بدی که چرا یه ربع دیر رسیدی. خدایا خودت یه خونه مجردی واسه ما ردیف کن.
4. به يه لبخندى دست پيدا كردم كه به راننده موقع تاييد خواستن ازم ميزنم ٤٨٪ از ميل ادامه دادن به حرفش رو كاهش ميده.
5. دوساله یه دریل شارژی خریدم ولی هنوز به هیچ کارم نیومده, ناموسن اگر جاییو خواستید سوراخی چیزی کنید بگید من بیام سوراخ کنم.
6. ابجي كوچيكم يك ساعت سر ياد گرفتن تقسيم اعشاري زور زد نتونست محكم دفترشو بست به ديوار تكيه داد گفت اين زندگي به معناي واقعي خستم كرده.
7. بابابزرگم خدابیامرز یه آفتابه فلزی داشته که با میخ اسم بچه هاشو روش کنده کاری کرده به عنوان یادگاری. یه چیز تو مایه های کاپ لیگ قهرمانان اروپا.
8. ما یه ماهی دودی داشتیم بردیم خوابوندیمش کمپ ترک اعتیاد، خداروشکر الان دو ماهی هست پاکه.
9. ولنتاین برا کافه ها مثل عید قربان برا قصاباس.
10. این زمستون لعنتی کی تموم میشه؟ از ۲۴ساعت شبانه روز، ۲۰ ساعتش شبه.
11. پسراى دهه ٦٠ با دختراى دهه ٧٠ ازدواج كردن. و پسراى دهه هفتاد عاشق ما دختراى دهه شصت شدن، و اين گونه شد كه دخترای دهه شصت موندن خونه.
12. با هزینه ی ساخت معمای شاه میشد تا صد سال آینده کلاه قرمزی ساخت.
13. یه جوری همه دیوار مهربانیها یکدفعه جمع شد که انگار ما فقط همون یه سال رو پول نداشتیم لباس بخریم.
14. اون صحنه که با ذوق به سمت پله برقی میری و میبینی خاموشه از داغ جوون بدتره.
15. هلندیها یه ضرب المثلی دارن منتها چون هلندی بلد نیستم شما فعلا به پدر و مادر خود نیکی کنید.
16. تو کتابخونه میای محتویات دماغتو بمالی زیر میز دستت میخوره به محتویات خشک شده دماغ یکی دیگه حالت به هم میخوره. چقدر کثیف و بیشعورید آخه.
17. یه مدتم با جمله «ترم بعداز این دانشگاه میخوام انصراف بدم» از استادا نمره میگرفتیم.
18. خوبی بدعکس بودن اینه که طرف وقتی میاد سرقرار کلی نظرش راجبت عوض میشه. بدیشم اینه که اصلا به مرحله قرار نمیرسه.
19. فامیلمون سه قلو بچه دار شده اسماشونو گذاشته: امیر، رضا، امیررضا. امیررضا میگه هر سه تاشون بر میگردن.
20. دیروز یه پرتقالو از وسط نصف کردم، با یه حالت غم باری تو چشام نگا کرد گفت داداش قربون دستت دهنم خشک شده یه لیوان آب میدی.