
اﺻـﻮﻟﻦ ﺩﻋﻮﺕ ﻣﻬﻤﻮﻥ ﺑﺮﺍﯼ ﻣـﺎ ﺣﮑﻢ ﻣﯿﺰﺑﺎﻧﯽ ﺑﺎﺯﯼ ﻫﺎﯼ ﺍﻟﻤﭙﯿﮏ ﺭﻭ ﺩﺍﺭﻩ
ﮐـﻞ ﺯﯾﺮ ﺳـﺎﺧـﺖ ﻫـﺎﯼ ﺧـﻮﻧﻤـﻮﻥ ﺩﭼـﺎﺭ ﭘﯿﺸـﺮﻓـﺖ ﻫـﺎﯼ ﭼﺸﻤﮕﯿـﺮﯼ ﻣﯿﺸـﻪ
!.لعنت به آهنگایی که منو یاد تو میندازه
مخصوصا این آهنگـــِ
.
.
.
سلام الاغ عزیز حالت چطووووره؟!
شوخی زننده با خانم بازیگر
هر نوشته ای نویسنده ای دارد. هر نویسنده ای حق دارد اسمش را پای مطلبش ببیند. نوشته هایی که در این صفحه می خوانید، Status های کپی پیست شده ای است که در شبکه های اجتماعی دست به دست چرخیده و صاحبش را گم کرده. اگر «شما» نویسنده این آثار هستید، لطفا عصبانی نشوید. لبخند بزنید و به خواننده هایی فکر کنید که با خواندن نوشته هایتان لبخند می زنند و در دل تحسین تان می کنند.
1- خداییش خیلی حرص درآره وقتی سرِ غذا، یکی دقیقا اون چیزیو برمی داره که تو کلی توی ذهنت واسش نقشه کشیده بودی.
2- به نظر من درستش این بود که دماغ بالای چشم باشه که آدم بتونه چشمشو زیر پتو نگه داره ولی دماغشو بیرون پتو!
چنانچه تمایل دارید استاتوس های بامزه شما نیز در این صفحه چاپ شود، آن را برایمان ارسال کنید تا به نام شما در این صفحه درج شود.
- من فکر می کنم پس هستم. تو فکر نکردی پس رفتی.
- فکر اقتصادی بچه ما رو نیگا: بنیامین می گه اگه یک میلیارد پول گیرش بیاد، با نصفش آلوچه می خره، نصف بقیه پول رو می ذاره کنار برای خرج دوا و درمون زیاده روی در آلوچه خوری! سگ تو اون فکر اقتصادیت!
- عسل، سیب زمینی، شلغم، باقالی، خیار؛ این پیامک همسر گرامی به منه که اول به عسلش نگاه کردم فکر کردم یه اس ام اس عاشقانه است ولی چهارتای بعدیش کاملا به فحش می خورد. فقط مونده بود یه شیر سماور و اگزوز خاور هم به لیست خرید اضافه کنه.
- چراغ ها را من خاموش می کنم – اگه راست می گویی ظرف ها را بشور.
مجله چلچراغ:
* بس که همه رفتن خارج، اینجا شده خارج. احساس غربت می کنم.
* در مملکتی که شادی نیست اگر افسردگی چیزی را تغییر می داد، اجازه نمی دادند افسرده شوید. «مارک تواین فیت دکتر شریعتی»
* اگر اتوبان هایی با 33 لاین هم ساخته شوند، مردمانی هستند که در منتهی الیه سمت چپ آن با سرعت 50 کیلومتر در ساعت رانندگی کنند.
* تو همه راز جهان ریخته در چشم سیاهت، من همش تو فکر اینکه قبلا چشات روشن نبود؟!
* مسیر ریلیشن، از داشی گلم و آجی خودم، می گذرد!
1- بعضیا همچین خوشحال شدن از پرواز مستقیم ایران به آمریکا انگار مجبور بودن هفته ای یه بار این مسیر رو غیرمستقیم برن و بیان!
2- روایت است که: اگر لقمان و ایوب با اینترنت ایران کار می کردند ایوب صبرشو از دست میداد و لقمان ادبشو.
3- در قرون وسطی کشیشان، بهشت را به مردم می فروختند و مردمان نادان هم با پرداخت پول، قسمتی از بهشت را از آن خودت می کردند. فرد دانایی که از این نادانی مردم رنج می برد دست به هر عملی زد نتوانست مردم را از انجام این کار احمقانه بازدارد تا اینکه فکری به سرش زد. به کلیسا رفت و به کشیش مسئول فروش بهشت گفت: قیمت جهنم چقدره؟
کشیش تعجب کرد و گفت: جهنم؟!
مرد دانا گفت: بله جهنم.
کشیش بدون هیچ فکری گفت: سه سکه
مرد فوری مبلغ را پرداخت کرد و گفت: لطفا سند جهنم را هم بدهید.
کشیش روی کاغذ پاره ای نوشت: سند جهنم.
مرد با خوشحالی آن را گرفت، از کلیسا خارج شد. به میدان شهر رفت و فریاد زد: این مردم، من تمام جهنم را خریدم و این هم سند آن است. دیگر لازم نیست بهشت را بخرید چون من هیچ کسی را داخل جهنم راه نمی دهم!
1- پسر داییم دانشجوی ترم اول پزشکیه.
سر شام مامانش سی تی اسکن سرشو آورد بهش داد؛ گفت:
مامان یه نگاه به این بنداز.
اینم گرفت جلو نور درجا گفت: وای! زنداییم رنگش پرید گفت: چیه؟
گفت: دور اون قسمت از مغزت که مربوط به آشپزی میشه رو جلبک گرفته!
زن داییم همچین زد پس سرش همونم که تو یه ترم خونده بود از سرش پرید.
2- یه مزاحم تلفنی دارم. هی زنگ می زنه من فحشش می دم. سری آخر که فحشش دادم، اس ام اس زده کاری نکن که دیگه زنگ نزنما!
3- فکر کنم بُزی که من باید به دهنش شیرین میومدم رو گُرگ خورده!
تعداد صفحات : 2
برای ارتباط با مدیریت
پیامک : 5000262038
ایدی تلگرام : h_gh2000