loading...
پورتال جامع لبخند،مد،سرگرمی،خبر،عکس،دانلود،زناشویی
admin بازدید : 1044 نظرات (0)

راهبی چراغ به دست داشت و در روز روشن در کوچه ها و خیابانهای شهر دنبال چیزی می‌گشت. کسی از او پرسید: با این دقت و جدیت دنبال چه می‌گردی، چرا در روز روشن چراغ به دست گرفته‌ای؟


راهب گفت: دنبال آدم می‌گردم. مرد گفت این کوچه و بازار پر از آدم است. گفت: بله، ولی من دنبال کسی می‌گردم که از روح خدایی زنده باشد. انسانی که در هنگام خشم و حرص و شهوت خود را آرام نگهدارد. من دنبال چنین آدمی می‌گردم. مرد گفت: دنیال چیزی می‌گردی که یافت نمی‌شود.

"دیروز شیخ با چراغ در شهر می‌گشت و می‌گفت من از شیطان‌ها وحیوانات خسته شده‌ام آرزوی دیدن انسان دارم. به او گفتند: ما جسته‌ایم یافت نمی‌شود، گفت دنبال همان چیزی که پیدا نمی‌شود هستم و آرزوی همان را دارم.

منبع:شهر داستان ها دات بلوگفا دات کام

ارسال نظر برای این مطلب

کد امنیتی رفرش
درباره ما

برای ارتباط با مدیریت

پیامک : 5000262038

ایدی تلگرام : h_gh2000
اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • نظرسنجی
    انجمن سایت فعال شود؟
    چه مطالبی بیشتر تو سایت قرار بگیره؟
    سایت بیشتر رو چ موضوعی کار کنه؟(موضوع سایتو تعیین کنین-ایده خود رابه ما بگویید در قست
    پیوندهای روزانه
    آمار سایت
  • کل مطالب : 1033
  • کل نظرات : 210
  • افراد آنلاین : 14
  • تعداد اعضا : 2441
  • آی پی امروز : 339
  • آی پی دیروز : 130
  • بازدید امروز : 826
  • باردید دیروز : 236
  • گوگل امروز : 1
  • گوگل دیروز : 2
  • بازدید هفته : 1,062
  • بازدید ماه : 18,869
  • بازدید سال : 127,074
  • بازدید کلی : 5,371,911
  • کدهای اختصاصی